به گزارش مشرق، برهان نوشت: از سالها پيش در انتظار فيلم «فرزند صبح» بوديم و اين انتظار بيش از آنکه مربوط به «بهروز افخمي» و فيلم او باشد ربط و نسبتي با مضمون و شخصيت فيلم، يعني امام خميني(ره) داشته است. ترديدي نيست که هر فيلمي را با اين مضمون و با اين شخصيت تأثيرگذار در ايران و جهان اسلام بسازند تمام تمرکز و توجه مخاطب را به خود جلب ميکند.
فرزند صبح، از سالهاي پيش و از زمان ساخت با حواشي مختلفي همراه بود اما اين حواشي هرگز نتوانست در مقابل نور آفتاب امام خميني(ره) که دستاندرکارانش اين فيلم را منصوب به ايشان ميدانستند، عرض اندام کند. از گذشته سؤالات متعددي دربارهي ويژگيهاي اين فيلم مطرح بود و گروههاي مختلف مخالفتهاي خود را دربارهي شخصيتهايي که قرار است در اين فيلم به ايفاي نقش بپردازند، اعلام کردند. هنوز يادمان است موضع گيري تندي که از سوي سينماي انقلاب و سينماي دفاع مقدس دربارهي حضور بازيگر نقش دايهي حضرت امام (هديه تهراني ) عنوان شد و پاسخ کوبنده و دندانشکني که بهروز افخمي به اين مخاطبها داد.
در اين سالها بهروز افخمي ضمن دفاع از اين ايفاي نقش توسط اين بازيگر و نيز ساير عناصر فيلمش اين فيلم را فيلم مطلوب خود دانست که با قدرت به ساخت آن اهتمام خواهد ورزيد. اينک سالها از آن رويدادها ميگذرد و فيلم فرزند صبح در ميان تعجب منتقدان و ساير مخاطبين به نمايش درآمده است. در زمان اکران فيلم فرزند صبح در سينماي رسانهها تمام نگاهها معطوف به تصاويري بود که بيهيچ ربط و نسبت و بدون هيچ زيبايي شناسي تصويري در تلاش براي وصله پينه کردن مجموعهاي بودند که به ظاهر ربطي نه به يکديگر و نه به امام داشتند.
دوران کودکي امام بيترديد براي مخاطب ايراني از جذابيت منحصر به فردي برخوردار است. دوراني که کمتر به آن توجه شده درست مانند بسياري از دورانهاي زندگي امام، دوران زندگي ايشان در نجف، دوران زندگي پيش از شروع نهضت که اتفاقاً اين دورانهاي متنوع از اهميت بيشتري برخوردارند چرا که شخصيتي که امام از خود نشان داد و نهضتي که امام بر افروخت در اين سالها شکل گرفت و شالودهي فکري و شخصيتي امام در سالهاي کودکي، نوجواني و جواني پيريزي شد.
براي مخاطب ايراني بسيار مهم است که بداند شخصيت حضرت امام در کودکي چگونه بوده، چه ويژگيهايي داشته و مهمتر از همه اين که چگونه و با چه نرم افزار و سخت افزار فکري، انديشهاي، شرايط تاريخي، خانوادگي، سرزميني و بومي، امام خميني(ره) تبديل به ابر مرد قرن حاضر گشته است. ويژگي چنين شخصيتي در سالهاي کودکي و جواني براي مخاطب ايراني و حتي مخاطب جهان اسلام بسيار منحصر به فرد است. شخصيت امام در اين سالها شکل گرفته و فيلم فرزند صبح حتي پيش از آنکه اکران شود از اجر و قرب بسيار زيادي در ميان مخاطبين همراه بود اما با نمايش فيلم ناگهان بهت و حيرتي عجيب و مهيب سراسر سالن سينما و ذهن و ديدهي مخاطبين را فرا گرفت.
فيلم در همان لحظات آغازين، خلسهاي نامربوط را در ميان پرسههاي دوربين و وصله پينه شدن مجموعهاي از حرکتها، گفتارهاي نه چندان دلنشين، پي گرفت. فرزند صبح نتوانست حتي براي لحظاتي مخاطب را با خود همراه سازد. معلوم نيست که اين فيلم با کدام فيلمنامه، ذهنيت و کدام پشتوانهي فکري، انديشهاي و تاريخي ساخته و پرداخته شده است.
فيلم فرزند صبح به عبارت درستتر و دقيقتر اساساً فيلم نيست و صرفاً مجموعه تصاويري است که به هم متصل شده و بر روي پرده به حرکت در آمده است. شخصيت پردازي، گره بندي، گره گشايي، نقطهي عطف، فيلمنامه و مهمتر از همه، قصه در فيلم فرزند صبح وجود خارجي ندارد و کساني که با سينما اندک آشنايي داشته باشند و از عناصر آن اندک بهرهاي برده باشند، ميدانند که وقتي يک فيلمي با بودجهي ميلياردي و زمان چندين ساله به چنين فيلمي منجر ميشود و چنين محصولي را تحويل ميدهد به يک فاجعه و يک حادثهي تلخ شبيهتر است تا يک اثر سينمايي قابل دفاع؛ فرزند صبح بي آنکه هيچ يک از عناصر سينمايي را در خود داشته باشد تنها به يک نتيجه منجر شده، استوره زدايي و شکستن غيرت والاي ابر مردي که همچنان الگوي ذهني، عملي، انديشهاي و نماد مقاومت و پايداري ميليونها ميليون انسان آزاده در سراسر جهان است.
در زمان اکران فيلم فرزند صبح موقعيت عجيبي در سينماي رسانهها و محل حضور منتقدان و مخاطبان ديگر جشنواره حکمفرما بود. ابهام، ترديد و ترددي عجيب که فراتر از لحظات دل و ديدهي مخاطبان را رها نميکرد و آنان را ميآزرد.
فيلم فرزند صبح رفته رفته هالهاي از شک در ذهن ايجاد نمود. چه کساني اين فيلم را با آن حجم از حواشي و آن تبليغات حقيقي و کاذب بدين جا رساندهاند و چه نفوذهايي چنين فيلمنامهي بيشالودهاي را اثر نتيجه بخش دانستهاند.
فيلم فرزند صبح در تدارک چه بود و چه ارمغاني براي مخاطب به همراه داشت، جز تعجب، ترديد، بهت و غم و ... فيلمي که هيچ نشانهاي از امام آشناي ما نداشت. فيلمي که نه از جهت سينمايي ارزش قابل بحثي داشت و نه از جهت متني، بطني و انديشهاي ميتوان حتي از آن حرف زد.
مشکل اصلي فيلم فرزند صبح نبودن قصه و پايبند نبودن به هيچ چيز مشخصي است. به هيچوجه معلوم نيست فيلم چگونه شکل گرفته است.
بهروز افخمي پس از نمايش فيلم در جمع خبرنگاران و منتقدين حضور يافت و عنوان کرد که اين فيلم متعلق به او نيست! که اين جمله بيشتر به يک شوخي و ترفند شبيه است تا بيان واقعيت يا استدلالي حقيقي و قابل دفاع و قابل هضم براي مخاطبي که ديگر امروز به خوبي ميفهمد در اطراف او چه ميگذرد و تأسف در پايان نمايش فرزند صبح سالن رسانهها و کاخ جشنواره را آنچنان دربر گرفت که دلهاي غمديده و آزردهاي که حتي احساس ميکردند شأن امامشان زير سؤال رفته در ميان هو کردن عدهاي که در سالن حضوري تيره را رقم زده بودند، محو شدند و دلها و ديدهها به اين فکر ميکرد که چگونه سينماي ايران به جايي ميرسد که اسطوره شکني و ساختار زدايي از ذهن منتظم ملتي که امام را همچنان نمونهي والاي فکر، فلسفه، عرفان، شعر، حقيقت، طريقت و شريعت ميداند بدين جا منتهي ميشود که فيلم فرزند صبح، فيلم قابل دفاعي نيست. فيلم فرزند صبح يک نافيلم نامقدس است که هيچ ربطي به امام ندارد و نميتواند داشته باشد. آقاي افخمي آيا وجدانتان آسوده است ؟!
فيلم فرزند صبح در تدارک چه بود و چه ارمغاني براي مخاطب به همراه داشت؟! جز تعجب، ترديد، بهت و غم و ... فيلمي که هيچ نشانهاي از امام آشناي ما نداشت، فيلمي که نه از جهت سينمايي ارزش قابل بحثي داشت و نه از جهت متني، بطني و انديشهاي ميتوان حتي از آن حرف زد.